اصطلاح موردنظر خود را اینجا بیابید...
oxford Idioms and Phrasal verbs (101-110)
اول اینکه، اول از همه
Definition: before doing anything else.
Ex: First of all, I want you to review what we learned yesterday.
اول از همه، ازت می خام چیزایی که دیروز یادگرفتیم رو مرور کنی.
تمرین: اول از همه، به این سوالات جواب دهید.
مرور کردن، دوره کردن درس
Definition: look at, check, or discuss sth carefully.
Ex: I’m not sure that I understand. Please go over it again.
مطمئن نیستم که متوجه شده باشم. لطفا دوباره مرور کن.
تمرین: اول از همه، بیاین تکالیف جلسه پیش رو مرور کنیم.
از قلم انداختن، جا انداختن
Definition: not do sth, e.g. exercise.
Ex: He made a cake but left out the sugar accidently.
کیک درست کرد ولی به صورت اتفاقی شکرش رو از قلم انداخت.
تمرین: مثال دومی را جا بگذارین. (از قلم بندازین یا حذف کنید)
نکته: اگر به جای sth شخص قرار دهیم به معنی "حذف کردن کسی" خواهد بود. به عنوان مثال:
Keep me in your memory, leave out all the rest. (منو تو حافظت نگه دار، بقیه افراد رو حذف کن)
(با مداد پاک کن یا تخته پاک کن) پاک کردن
Definition: remove marks made by a pencil, chalk, etc. using a rubber.
Ex: If you make a mistake, just rub it out.
اگه اشتباه کردی فقط پاکش کن.
تمرین: این کلمه رو پاک کن و دوباره بنویس.
به نوبت کار کردن (به نحوی که بقیه فرصت انجام کار را داشته باشند)
Definition: Do sth one after another so that everyone has an opportunity to do it
Ex: We take it in turns washing the dishes.
ما به نوبت ظرف هارو میشوریم.
تمرین: بچه ها به نوبت سوار تاپ شدند.
عوض کردن جای خود با شخص دیگری
Definition: take sb’s seat or position so that they can take yours.
Ex: I’d love to swap places with someone famous, just for a day.
البته که دوست دارم جامو با یه آدم معروف فقط یه روز عوض کنم.
تمرین: میشه جاتو با من عوض کنی؟
انجام دادن آخرین بخش چیزی، تمام کردن
Definition: do the last part of sth
Ex: I must finish off this work while the light is good.
باید این کارو تا وقتی نور خوبه تموم کنم.
تمرین: میخام قبل از اینکه برم بخوابم این تمرینو تموم کنم.
نکته: اگر به جای sth، شخص قرار گیرد به معنی "کشتن، نابود کردن" می باشد.
چیزی را سر جایش گذاشتن
Definition: put sth where you usually keep it, especially after using it.
Ex: Paul folded his clean cloths and put them away.
پائول لباس های تمیزشو تا کرد و سرجاشون گذاشت.
تمرین: قبل از اینکه برید کتاب هاتون رو سر جاش بزارین.
نکته: به معنی پس انداز کردن پول هم می باشد .
He has a nice sum of money put away. (یه مقدار پول پس انداز داره)
دست از کار کشیدن، واسه امروز بسه
Definition: INF. Decide to stop what you are doing (often work)
Ex: after three marriages, many men would have been more than ready to call it a day
بعد از سه تا ازدواج، خیلی از مرد ها بیشتر از آنچه باید، برای دست کشیدن از کار آماده اند. (یعنی دیگه سقفش سه تاست)
تمرین: بچه ها خسته نباشید واسه امروز بسه.
تحویل دادن/پخش کردن (کتاب و..)/دست به دست کردن خوراکی
Definition: If you hand sth in you give something to a person in authority.
If you hand sth out you give something to each person in a group.
If you hand sth round you pass sth, especially food or drink to people in a group.
نکته: همانطور که در معنی آورده شده کاربرد hand با هرکدام از حروف اضافه متفاوت است.
Ex: Please hand round the fruits.
لطفا میوه هارو دست به دست کنید.
تمرین: تکالیف رو فردا تحویل بدین.
پاسخ تمارین
1- First of all, answer these questions.
2- First of all, let’s review the last session’s homework.
3- Leave out the example two.
4- Rub out this word and write it again.
5- The kids took it in turns on the swing.
6- Can you swap places with me?
7- I want to finish off this exercise before I go to bed.
8- Put all the books away before you leave.
9- Okay guys good job let’s call it a day.
10- Hand in the homework tomorrow.
برای ورود به ویدیو و آزمون مرتبط کلیک کنید.
واحد تحقیق و توسعه زبان های خارجه اشراق