oxford Idioms and Phrasal verbs (161-170)

1- In your element

در جای خود بودن و مهارت داشتن/ می دونه داره چکار میکنه

Definition: doing what you are good at and enjoy.

Ex: I was in my element at university.

من در دانشگاه در کارم موفق بودم و لذت می بردم.

تمرین: میدونست داره چکاره میکنه، آتش درست کرد و استیک ها رو پخت.

 

2- Think on your feet

تصمیم خود را سریع گرفتن./ به تنهای تصمیم خود را گرفتن

Definition: be able to think and react to things very quickly.

Ex: Oscar is not very good at thinking on his feet, he needs time to organize his ideas.

اسکار نمی تونه سریع تصمیم خودش و بگیره، زمان نیاز داره تا افکار خودش رو سازماندهی کنه.

تمرین: در این شغل شما باید قادر به تصمیم گیری باشی.

 

3- Go far

به جایی رسیدن/ موفق شدن

Definition: be successful in the future.

Ex: she will go far in her career.

او در شغلش موفق خواهد شد.

تمرین: کسی که به گذشته نگاه میکنه (فکر میکنه) نمی تونه موفق بشه. (به جایی برسه)

 

4- It's early days

هنوز زود( برای نتیجه گیری)

Definition: it is too soon to know how sb/sth will develop.

Ex: we have not made much progress, but it's early days yet.

ما پیشرفت چندانی نداشته ایم؛ اما هنوز زود. (فعلا اول کار و جای پیشرفت داره)

تمرین: گارسن جدید فعلا خیلی خوب کار میکنه، اما هنوز اول کار.

 

5-  Sit back

بیخیال بودن/ بی توجه بودن

Definition: relax, especially by not doing anything or not getting involved.

Ex: I felt she sat back too much.

فکر میکردم اون خیلی بیخیال.

تمرین: همینطور بیخیال ننشین و منتظر کسب و کار نباش بیاد سراغ تو

 

6- Come up with

به راه حل رسیدن

Definition: produce ideas or a solution to sth.

Ex: she has started to come up with more of her own ideas.

او شروع کرده است به دست یافتن راه حل های بیشتری برای ایده های خودش.

تمرین: به ایده جدیدی برای افزایش فروش رسیده است.

 

7- Know your stuff

مسلط بودن / راه به کار خویش بردن

Definition: INF know a lot about a particular subject.

Ex: he knows his stuff.

میدونه داره چکار میکنه.

تمرین: اون واقعا به کار خودش مسلط وقتی پای حساب رسی شرکت میاد وسط.

 

8- Get on

پیشرفت کردن

Definition: make progress.

Ex: I am getting on well.

من در حال پیشرفت کردن هستم.

تمرین: پیشرفتت در مدرسه چطوره؟

 

9- Thanks to sb/sth

بخاطر/ به شکرانه/ با کمک

Definition: used to say that sb/sth is responsible for sth.

Ex:  we have reached our goal of $ 50000 thanks to the generosity of the public.

ما به هدف پنجاه هزار دلار رسیده ام به شکرانه سخاوتمند مردم.

تمرین: به کمک معلمم در حال فراگیری انگلیسی هستم.

 

10- Bring out the best/worst in sb

موجب شکوفایی، تشویق یا تقویت بهترین ویژگی‌های کسی شدن

Definition: make sb behave in their best or worst way they can.

Ex: He really motivates me and brings out the best in me.

او واقعا به من انگیزه میده و موجب شکوفایی و پیشرفت من میشه.

تمرین: اجرا مقابل جمعیت، باعث پیشرفت و شکوفایی من میشه.

 

پاسخ تمارین

 

1- he was in his element , building a fire and cooking the steaks.

2-  in this job you need to be able to think on your feet.

3- someone who frequently looks back can't go far.

4- the new waiter is doing quite well at the moment, but it's early days.

5- don't just sit back and wait for new business to come to you.

6- he came up with new idea for increasing sales.

7- she knows her stuff when it comes to corporate accounting

8- how are you getting on at school?

9- I'm learning English thanks to my teacher.

10- Performing in front of an audience brings out the best in me.

 

برای ورود به ویدیو و آزمون مرتبط کلیک کنید.

واحد تحقیق و توسعه زبان های خارجه اشراق