اصطلاح موردنظر خود را اینجا بیابید...
oxford Idioms and Phrasal verbs (161-170)
در جای خود بودن و مهارت داشتن/ می دونه داره چکار میکنه
Definition: doing what you are good at and enjoy.
Ex: I was in my element at university.
من در دانشگاه در کارم موفق بودم و لذت می بردم.
تمرین: میدونست داره چکاره میکنه، آتش درست کرد و استیک ها رو پخت.
تصمیم خود را سریع گرفتن./ به تنهای تصمیم خود را گرفتن
Definition: be able to think and react to things very quickly.
Ex: Oscar is not very good at thinking on his feet, he needs time to organize his ideas.
اسکار نمی تونه سریع تصمیم خودش و بگیره، زمان نیاز داره تا افکار خودش رو سازماندهی کنه.
تمرین: در این شغل شما باید قادر به تصمیم گیری باشی.
به جایی رسیدن/ موفق شدن
Definition: be successful in the future.
Ex: she will go far in her career.
او در شغلش موفق خواهد شد.
تمرین: کسی که به گذشته نگاه میکنه (فکر میکنه) نمی تونه موفق بشه. (به جایی برسه)
هنوز زود( برای نتیجه گیری)
Definition: it is too soon to know how sb/sth will develop.
Ex: we have not made much progress, but it's early days yet.
ما پیشرفت چندانی نداشته ایم؛ اما هنوز زود. (فعلا اول کار و جای پیشرفت داره)
تمرین: گارسن جدید فعلا خیلی خوب کار میکنه، اما هنوز اول کار.
بیخیال بودن/ بی توجه بودن
Definition: relax, especially by not doing anything or not getting involved.
Ex: I felt she sat back too much.
فکر میکردم اون خیلی بیخیال.
تمرین: همینطور بیخیال ننشین و منتظر کسب و کار نباش بیاد سراغ تو
به راه حل رسیدن
Definition: produce ideas or a solution to sth.
Ex: she has started to come up with more of her own ideas.
او شروع کرده است به دست یافتن راه حل های بیشتری برای ایده های خودش.
تمرین: به ایده جدیدی برای افزایش فروش رسیده است.
مسلط بودن / راه به کار خویش بردن
Definition: INF know a lot about a particular subject.
Ex: he knows his stuff.
میدونه داره چکار میکنه.
تمرین: اون واقعا به کار خودش مسلط وقتی پای حساب رسی شرکت میاد وسط.
پیشرفت کردن
Definition: make progress.
Ex: I am getting on well.
من در حال پیشرفت کردن هستم.
تمرین: پیشرفتت در مدرسه چطوره؟
بخاطر/ به شکرانه/ با کمک
Definition: used to say that sb/sth is responsible for sth.
Ex: we have reached our goal of $ 50000 thanks to the generosity of the public.
ما به هدف پنجاه هزار دلار رسیده ام به شکرانه سخاوتمند مردم.
تمرین: به کمک معلمم در حال فراگیری انگلیسی هستم.
موجب شکوفایی، تشویق یا تقویت بهترین ویژگیهای کسی شدن
Definition: make sb behave in their best or worst way they can.
Ex: He really motivates me and brings out the best in me.
او واقعا به من انگیزه میده و موجب شکوفایی و پیشرفت من میشه.
تمرین: اجرا مقابل جمعیت، باعث پیشرفت و شکوفایی من میشه.
پاسخ تمارین
1- he was in his element , building a fire and cooking the steaks.
2- in this job you need to be able to think on your feet.
3- someone who frequently looks back can't go far.
4- the new waiter is doing quite well at the moment, but it's early days.
5- don't just sit back and wait for new business to come to you.
6- he came up with new idea for increasing sales.
7- she knows her stuff when it comes to corporate accounting
8- how are you getting on at school?
9- I'm learning English thanks to my teacher.
10- Performing in front of an audience brings out the best in me.
برای ورود به ویدیو و آزمون مرتبط کلیک کنید.
واحد تحقیق و توسعه زبان های خارجه اشراق