اصطلاح موردنظر خود را اینجا بیابید...
oxford Idioms and Phrasal verbs (51-60)
به رانندگی ادامه دادن
Definition: continue driving.
Ex: we drove on for several kilometers.
ما برای چندین کیلومتر به رانندگی ادامه دادیم.
تمرین 1: چقدر دیگه باید قبل از توقف برای شب به رانندگی ادامه بدیم؟
ادامه دادن به کاری بدون وقفه یا تغییر رویه
Definition: continue without changing.
Ex: I can't go on protecting you.
دیگه نمیتونم ازت محافظت کنم.
تمرین 2 : اگه همینجوری ادامه بدی، دیگه اصلا رفیق نخواهی داشت.
صحبت کردن طولانی به طور آزار دهنده ای درباره یک موضوع (فک زدن)
Definition: talking about sth for a long time in a boring way.
Ex: he went on and on about his car.
(یکریز درباره ماشینش حرف زد. (فک زد
تمرین3 : یکریز داشتی درمورد دوس پسرت حرف میزدی برای همین یهو رفتم.
بدرقه کردن کسی.
Definition: go to an airport,station,etc. with sb in order to say goodbye to them.
Ex: I went to the airport to see him off.
به فرودگاه رفتم تا او را بدرقه کنم.
تمرین 4 : پدرومادرم تو فرودگاه منو بدرقه کردند.
بلند شدن هواپیما از روی زمین
Defenition: (of a plan) leave the ground.
Ex: because of snow tha plane couldn’t take off.
به خاطر برف هواپیما نتوانست پرواز کند.
تمرین 5 : هواپیما کِی پرواز می کنه؟
جدا افتادن/دور ماندن
Defenition:(often passive) separate sth from sth else. So it is difficult to leave or enter.
نکته: اکثرا به صورت مجهول به کار برده میشه
Ex: we were cut off from the rest of the village because of flood.
بخاطر سیلاب از دیگر قسمت های روستا جدا شده بودیم.
تمرین 6 : روستاهای زیادی بوسیله ی برف سنگین جدا افتاده بودند.
بیرون رفتن ، ترک کردن یک مکان به قصد انجام کاری
Defenition: leave a place, especially in order to do sth.
Ex: I went off to do some shopping.
رفتم بیرون تا کمی خرید کنم.
تمرین 7: او با تونی به تعطیلات رفته است.
مشغول بودن به چیزی، ور رفتن
Defenition: spend time doing sth in a relaxed way/ do sth or use sth in a carless or annoying way.
Ex: he was messing about his motorbike.
او مشغول موتورش بود/ به موتور ور میرفت
تمرین 8 : او بعد از ظهر رو با ور رفتن به کامپیوتر گذروند.
پلکیدن، ول گشتن
Defenition: relax, enjoy yourself and do nothing.
Ex: some boys lazed around in the garden.
چندتا پسر توی باغ پرسه می زدند.
تمرین 9 : آخرهفته خیلی خسته بودم تا کاری بکنم ولی همینجوری ول گشتم.
پخش و پلا بودن/ ولو بودن
Defenition: (of a number of things) be left in a place,usually untidly or where they shouldn’t be.
Ex: there were tools lying around everywhere.
ابزار ها همه جا پخش و پلا بودن.
تمرین 10: اگه جاتو بودم، هیچ پولی تو کف اداره پخش وپلا نمی کردم.
پاسخ تمارین
1- How much should we drive on before stopping for the night?
2- If you go on like this, you won't have any friends left at all.
3- You were going on and on about your boy friend and that's why I left immediately.
4- My parents saw me off at the airport.
5- When will the plane take off?
6- many villages have been cut off by the heavy snow.
7- she has gone off on holiday with Tony.
8- She spent the evening messing about on the computer.
9- I was too tired to do but lazed around this weekend.
10- I wouldn't leave any money lying around the office If I were you.
برای ورود به ویدیو و آزمون مرتبط کلیک کنید.
واحد تحقیق و توسعه زبان های خارجه اشراق