چشماش داشت از حدقه میزد بیرون

اصطلاح: چشماش داشت از حدقه می زد بیرون!قلبم داشت از حرکت می ایستاد!

کاربرد: حاکی از شگفت زده شدن یا علاقه وافر به چیزی داشتن

(one's) eyes are popping out of (one's) head

Ex: My eyes practically were popping out of my head when I saw that my parents had bought me a car for my birthday!

داشتم سکته میزدم وقتی دیدم پرد مادرم واسه تولدم ماشین خریدن!

 

گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق