اصطلاح: خود را کنار کشیدن- جای خود را به کسی یا چیزی دادن/ مصدر خالی کردن
کاربرد: عمدا خود را از یک پست یا منصبی کنار کشیدن
Take a back seat
Ex: I took a back seat during the presentation because I knew you could handle it.
در طول ارائه پروژه من خودم را کنار کشیدم چرا که می دانستم تو از پس ان بر می آیی
Ex: It is true that in the Apollo programme, science took a back seat to technology and engineering.
این واقعیت است که در برنامه آپولو، علم جای خود را به فناوری و مهندسی داد.
گرد آوری :موسسه زبان اشراق
اصطلاح : تا رفتم به خودم بیام دیدم ...- ناگهان، / تا رفتم بخودم بجنبم ...../ یهو دیدم / سرم رو برگردوندم دیدم ....
کاربرد: حاکی از عدم توانایی در کنترل یک حرکت
The next thing I knew
Ex: I was just walking down the road and the next thing I knew someone was pointing a gun at my face.
داشتم توی خیابان راه می رفتم که یهو دیدم یک نفر اسلحه اش رو رو به صورت من گرفته
Ex: ... and then the next thing I knew, the cat jumped out of the window... .
بعدش تا رفتم به خودم بیام دیدم گربه از پنجره پرید بیرون.
گرد آوری : موسسه زبان اشراق
اصطلاح: خون خودت رو کثیف نکن- ناراحت نشو- به دل نگرفتن
کاربرد: برای به دست اوردن دل کسی که از حرف ما رنجیده شده است
Not take it(or something) personally
Ex: Don't take his comments personally—he's that hard on everyone in the office.
حرف هایش را به دل نگیر- توی این دفتر به همه اینقدر گیر میدهد
گرد آوری :موسسه زبان اشراق
کاربرد: خیالت تخت - خاطرت جمع
کاربرد: برای اطمینان خاطر دادن به دیگران در انجام کاری
Rest assured ( that)
Ex: Please rest assured that we are doing everything in our power to make your grandmother comfortable here.
خاطرتان جمع باشد که تمام تلاش خودمان را می کنیم تا مادربزرگ شما در اینجا احساس راحتی کنند.
گرد آوری : موسسه زبان اشراق
اصطلاح : بگذار آب ها از آسیاب بیافته/ بگذار جو کمی اروم بشه/ بزار شر بخوابه
کاربرد: این اصطلاح برای بیان نابسامان بودن شرایط فعلی برای انجام اقدام بعدی می باشد.
Wait for the dust to settle!
Ex: They've decided to wait for the dust to settle.
تصمیم گرفتند صبر کنند آب ها از آسیاب بیافته.
گرد آوری و ترجمه : موسسه زبان اشراق
اصطلاح : روی غلتک - در صراط مستقیم- روبه پیشرفت
کاربرد: حاکی از بودن عمل بر وفق مراد و رو به موفقیت
On the right track
Ex: After all of those failed experiments, our team is finally on the right track now.
بعد از آن همه تجربه شکست، تیم ما نهایتا روی غلتک افتاده است.
گرد آوری : موسسه زبان اشراق
اصطلاح : تا تنور داغه بچسبان
کاربرد: حاکی از مناسب بودن شرایط و زمان برای انجام کاری
Strike while the iron is hot
Ex: This sounds like a pretty amazing deal they're offering. If I were you, I'd strike while the iron is hot.
بنظر معامله بسیار خوبی میاد. من اگر جای تو بودم تا تنور داغه می چسباندم.
گرد آوری : موسسه زبان اشراق
اصطلاح: (امری) بد نیست از مغزت (مخت) استفاده کنی/ مخت رو به کار بنداز / گوگوله رو تکونش بده/ نگذار مغزت اکبند بمونه
کاربرد: جمله امری برای کسی که بدون فکر کاری یا حرفی را می زند
Use your head/loaf
Ex: Use your loaf! Meena can’t read English, so there’s no point in writing her a letter!
بد نیست مخت را به کار بیاندازی! مینا بلد نیست انگلیسی بخونه، پس نوشتن نامه برای او فایده ای ندارد.
گرد آوری : موسسه زبان اشراق
اصطلاح : چیزی را به دل گرفتن
کاربرد: حاکی از ناراحت شدن یا برخوردن به کسی
take (something) to heart
Ex: Don't take his comments to heart—he's that hard on everyone in the office.
حرفهایش را به دل نگیر- با همه توی اداره اینقدر سخت گیری می کنه.
EX: Don't take it to heart! WATCH
گرد آوری : موسسه زبان اشراق
اصطلاح : (معادل اصطلاح کاشانی- انگار دیگ آب جوش روی سرم ریختند)- در جا خشک شدن-
کاربرد: حاکی از شکه شدن و یا ناگهانی اشتیاق کسی را کور کردن
take the wind out of (one's) sails
EX: It took the wind out of his sails to learn that nearly half of his bonus would go to taxes.
وقتی فهمید نصف حقوقش را باید مالیات بده، درجا خشکش زد!
گرد آوری : موسسه زبان اشراق
اصطلاح: سگ زرد برادر شغاله! همشون سرو ته یه کرباس اند!
کاربرد: برای بیان یکسان بودن دو یا چند نفر ( بویژه در انجام کارهای احمقانه!)
Ex: Bob says he's not voting in this election because the candidates are tweedledum and tweedledee .
باب میگه که در انتخابات شرکت نخواهد کرد چرا که تمام کاندید ها سر و ته یه کرباس اند!
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح : مثل بید لرزیدن
کاربرد: برای بیان شدت ترس در حین انجام کار
Ex: I was shaking like a leaf when I went up to deliver my speech in front of all those people.
وقتی رفتم جلوی اون همه آدم سخنرانی کنم مثل بید می لرزیدم.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: اقا، خسته نباشید!/ برای امروز بسه!
کاربرد: در زبان فارسی کنایه ای برای با خبر ساختن کسی بویژه آموزگار از اتمام وقت کار یا کلاس.
Ex:
Mary: Well, that's the end of the reports. Nothing else to do.
Sue: Let's call it a day.
ماری: گزارشمان که تمام شد و کاری دیگه هم نداریم انجام بدیم.
سو: خسته نباشید! / واسه امروز بسه!
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: مگه از روی نعش من رد بشی! بخدا اگه بگذارم!!!
کاربرد: برای بیان عدم رضایت و تلاش بسیار در خنثی سازی انجام کاری!
Ex: A: "I heard Sarah wants to drop out of school to be a painter".
B: "Yeah, over my dead body
الف: شنیدم سارا می خاد ترک تحصیل کنه و نقاش بشه!
ب: مگه از روی نعش من رد بشه/ بخدا اگه بگذارم!/ مگه من مرده باشم!
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: کاسه ای زیر نیم کاسه است!
کاربرد: برای بیان مسکوک بودن یک قضیه!
Ex:I don't think this was an accident. I smell a rat.
فکر نکنم فقط یک حادثه بوده! یه کاسه ای زیر نیم کاسه است!
گردآوری و ترجمه: موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: کمی هم به خودت برس!
کاربرد: برای پیشنهاد به کسی که مدام درگیر کارکردن بوده و از زندگی اش زیاد لذت نمی بره!
Ex: You can't just keep working long hours, John! You have to stop and smell the roses!
نمی تونی که فقط این همه کارکنی، جان! کمی هم به خودت برس!
گردآوری و ترجمه:موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
کاربرد: برای بیان اینکه درست است که کاری دیر انجام شده است اما بهتر از این است که اصلا انجام نشود.
Ex: I'm sorry my gift came late, but better late than never, right?
شرمنده ام که کادوی من دیر به دستتان رسید، اما دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است! درسته؟
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: در جریان چیزی بودن/ مطلع بودن/ توی باغ بودن
کاربرد: برای بیان مطلع بودن از اتفاقات جاری
Ex:The boss definitely needs to be in the picture about the status of the project.
مسلما رئیس هم باید در جریان وضعیت پروژه باشد.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: از گشنگی دلم ضعف میره!
کاربرد: حاکی از تمایل به خوردن تنقلات و شیرینی جات ( در انگلیسی بویژه بعد از مصرف ماریجوانا)
Ex: Can I borrow some money? I’ve got the munchies and I haven’t got any money to buy anything.
میتونم مقداری پول قرض بگیرم؟ از گشنگی دلم ضعف میره ولی پول ندارم چیزی بگیرم.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: جزغاله شدن/ ته گرفتن
کاربرد: برای سوختن غذا یا نان در مایکروفر و یا حتی انسان در معرض نور خورشید
Ex: I forgot about the bread I'd put in the oven and burned it to a crisp.
نانی که در آون گذاشته بودم رو فراموش کردم و جزغاله شد.
Ex: If you lay on the beach all day without any sunscreen, you'll get burned to a crisp.
اگه کل روز رو بدون ضد آفتاب توی ساحل دراز بکشی جزغاله می شی!
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: فعلا چیزی بهش نگو / ( درحالت منفی) من رو بی خبر نگذار!
کاربرد: برای بیان مطلع نکردن/کردن کسی از یک موضوع
Ex:I don't fully trust John to keep our plan a secret, so I think it best that we keep him in the dark for now.
زیاد به جان اعتماد ندارم که برنامه ما رو لو نده، لذا فکر می کنم بهتره فعلا چیزی بهش نگیم.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: بشکن زدن
کاربرد: بهم زدن نوک شصت و انگشت وسط برای ایجاد صدا ( بمنظور ابراز خوشحالی و یا جلب توجه کسی)
Ex:Tommy, please don't snap your fingers like that at me. If you want my attention, just raise your hand.
تامی، هر موقع کاری با من داری بشکن نزن، فقط دستت رو بالا بگیر.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: بغض گلویش را گرفته!
کاربرد: برای بیان داشتن تمایل به گریه
Ex: She was on the verge of tears, waiting for her brother to show up.
بغض گلویش را گرفته بود و منتظر برادرش بود تا از راه برسد.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح : تا تنور داغه بچسبون!
کاربرد: حاکی از پر سود بودن معامله
Ex: This sounds like a pretty amazing deal they're offering. If I were you, I'd strike while the iron is hot.
بنظر معامله بسیار خوبی میاد. من اگر جای تو بودم تا تنور داغه می چسباندم.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: از درک بنده خارج است/ سر در نمیارم
کاربرد: حاکی از عدم توانایی در درک مقوله یا موضوعی
Ex:The stuff they're teaching in this advanced math class is a bit beyond my ken.
چیزهایی که انها در کلاس ریاضی پیشرفته درس می دهند از درک من خارج است.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: عمل بینی
Ex: He wants to get a nose job with the money he won from the lottery.
می خواهد با پولی که از قرعه کشی برنده شده است بینی اش را عمل کند.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصصطلاح: همیشه سرش تو کتابهاشه
کاربرد: حاکی از کسی که همیشه در حال مطالعه است.
Ex: Poor Mary is so shy. She just has her nose in a book wherever she goes.
بیچاره ماری خیلی خجالتیه. هر کجا میره فقط سرش تو کتابشه!
گردآوری و ترجمه : استاد مهین فر
اصطلاح: مگه من وکیل وصی اش هستم؟ مگه من چیکاره اش هستم!
کاربرد: حاکی از اینکه مسئولیت انجام یک کار بر عهده شخص دیگری نیست.
Ex: How should I know where Mary is? I'm not my brother's keeper.
از کجا باید بدونم که ماری کجاست؟ مگه من وکیل وصی اون هستم.
Ex: Part of me wants to help him, but part of me realizes I can't be my brother's keeper.
یه دلم میگه کمکش کنم، یه دلم میگه مگه من چیکاره اش هستم که بخواهم کمکشش کنم.
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح : مثل چی ! / چه جور! بد جور
کاربرد: حاکی از شدت و سرعت انجام کاری
Ex: These mosquito bites are itching like mad!
جای گزیدگی این پشه ها بد جور خارش دارند.
Ex: It's snowing like mad!
مثل چی داره برف میاد!
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: آبروی کسی رفتن / بی احترام شدن نزد کسی
کاربرد: حاکی از کم شدن ارزش و احترام کسی بخاطر انجام کاری ناشایست.
Ex: His terrible performance in the debate caused him to lose face with the voters.
عملکرد مزخرفش در مناظره باعث شد آبرویش جلوی رای دهندگان از بین برود.
جمع آوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح : امری دیگه باشه؟!
کاربرد اول: روشی مودبانه برای ابراز آمادگی برای خدمت رسانی به دیگران که معمولا به شکل کامل بکار می رود:
Ex: OK, two hamburgers and two orders of fries. Will there be anything else?
باشه! دو تا همبرگر و دو پرس سیب زمینی سرخ کرده. امری دیگه نیست؟
کاربرد دوم: تمسخر آمیز حاکی از زیاد بودن مسئولیت های یک نفر ( در این معنا این اصطلاح بصورت کوتاه شده بکار می رود)
Ex: Yeah, you want me to clean the windows, hang the curtains, and vacuum every room. Anything else, mom?
بله، پنجره ها رو تمیز کنم، پرده ها رو بزنم و همه اتاق ها رو هم جارو بزنم. امری دیگه باشه؟
گردآوری و ترجمه: استاد مهین فر
اصطلاح: ..... این طور که می گن!
کاربرد: همانطور که دیگران می گویند و شایعه شده است شاید درست باشد شاید نباشد.
Ex: He used to be a doctor, so the story goes!
قبلا دکتر بوده، این طور که می گن!
گردآوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح: این طور که معلومه، اینطور که بوش میاد!
کاربرد: برای بیان موضوعی که شرایط نشان می دهد احتمال اتفاق افتادن آن در آینده نزدیک می باشد.
Ex: The virus is here to stay, on the face of it!
اینطور که بوش میاد، این ویروس حالا حالا ها مهمان خونه هامونه!
گردآوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح: تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است/ نرود میخ آهنین بر سنگ/ گلیم سیاه بافته سفید نمی شود
کاربرد: هر سه اصطلاح فوق در زبان پارسی حاکی از عدم توانایی در ایجاد تغییر در یک فرد می باشد که معمولا برای افرادی بکار می روند که رفتار غیر محترمانه ای دارند.
A: why don't you ask his to say hello as soon as he enters?
B: I did but a leopard doesn't change its spots.
گرداوری: موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح : دلم خونه براش/ دلم خون گریه می کنه براش
کاربرد: برای بیان نهایت دلسوزی برای کسی
Ex: My heart bleeds for her, she has failed the exam several times.
ترجمه: دلم برایش خون است، چند بار امتحان را رد شده است.
گردآوری : موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: فکر نکن اسکل گیر آوری/ فکر نکن گوش هام درازه!
کاربرد: برای بیان هشدار به کسی که درصدد کلاهبرداری از شماست.
Ex: Sure I know the difference between good and bad. My mama didn’t raise no dummy.
قطعا فرق بین خوب و بد رو می دونم. فکر نکن گوش هام درازه!
گردآوری و ترجمه: موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: رس کسی را کشیدن
کاربرد: حاکی از بیش از حد کار از کسی کشیدن
Ex: Most days the kids-four under the age of 6- run me ragged.
ترجمه: بیشتر روزها بچه ها - چهار تا زیر شش سال- رس منو می کشند.
گردآوری و ترجمه موسسه زبان اشراق
اصطلاح: همین الان ذکر و خیرت بود/ چه حلال زاده
کاربرد: برای بیان اینکه دقیقا قبل از حضور شخص درباره او باب صحبت باز بوده است.
Ex: A: "Hey everyone, sorry I'm late!" B: "Well, speak of the devil! We were just speaking about something funny you were saying the other day."
الف: "سلام به همگی ببخشید دیر شد!" / ب: "اتفاقا الان ذکر و خیرت بود. داشتیم درمورد اون موضوع باحالی که چند روز پیش گفتی صحبت می کردیم."
گردآوری : موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: یکی به نعل می زند و یکی به میخ
کاربرد: برای توصیف افرادی که خط و مشی مشخصی ندارند و برای حفظ منافع خود دورویی را سر لوحه کار قرار می دهند.
EX: I don't trust him—He is always speaking out of both sides of his mouth.
بهش اطمینان ندارم- همیشه یکی به نعل می کوبه و یکی هم به میخ!
گردآوری: موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: رفیق دزد و شریک قافله
کاربرد: این ضرب المثل حاکی از کسی هست که به قول کاشونی های قدیمی هم از توبره می خوره و هم از آخور
EX: Many have criticized the government of running with the hare and hunting with the hounds regarding the territorial dispute between the two nations.
بسیاری دولت را به باد انتقاد میگیرند بخاطر رفیق دزد بودن و شریک قافله شدن من باب مشاجرات ارضی بین ان دو ملت.
گردآوری: موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: پیاز داغ چیزی را زیاد کردن یا شور دادن به چیزی
کاربرد: حاکی از بزرگتر جلوه دادن یک چیز ناخوشایند
EX: I'm sure he didn't mean anything by that comment—don't blow it out of proportion.
مطمئن هستم از ان حرفش منظوری نداشت. بی خود پیاز داغش را زیاد نکن!
گردآوری: موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: آه ندارد تا با ناله سودا کند/ یا چیزی در بساط ندارد
کاربرد: برای بیان شدت بی پول بودن شخص
Not have two pennies to rub together.
Ex: How on earth is he going to buy a car. He doesn't have two pennies to rub together.
آخه چطور می خواهد یک ماشین بخرد. او اه ندارد تا با ناله سو دا کند.
گردآوری : موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: مردانگی هنوز نمرده!/ چه دل بزرگی داری! چه ادم بزرگواری! ( معمولا طعنه آمیز)
کاربرد: این اصطلاح گاهی اوقات در حالت تمسخر آمیز برای کم اهمیت جلوه دادن چیزی یا عملی استفاده می شود.
big of (one)
EX: He gave me some of his apple. That was very big of him.
چند تا از سیب هاش رو به من داد. واقعا زحمت کشیده!
Wow, you're actually going to spend time with your brother tonight? That's big of you.
واقعا امشب می خوای وقتی رو با برادرت بگذرونی؟ مردانگی هنوز نمرده است!
اصطلاح : انشالله که همه چیز به خیر و خوشی تموم شه!
کاربرد: بیان ارزو برای موفقیت کسی در انجام کاری سخت
I hope all goes well
EX: A: "My audition is today, and I'm so nervous." B: "Oh, I hope all goes well!"
الف- مسابقه اواز من امروزه و خیلی اضطراب دارم. ب: انشالله که به خیر و خوشی تموم میشه!
اصطلاح: در خانه اگر کس است یک حرف بس است!_ یک حرف رو صد بار نمی زنند،
کاربرد: این اصطلاح زمانی بکار می رود که بخواهیم هشدار بدهیم با یک بار حرفی را زدن شخص مقابل باید ان را درک کند و انجام دهد.
Ex: I heard about a terrible traffic jam on the news, so I'm avoiding the highway. A word to the wise is sufficient!
تو خبر ها شنیده ام راه بندان سنگینی توی بزرگراه هست پس منم هم از اون مسیر نمیرم، یه حرف رو صدا بار نمی زنند که!
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان های خارجه اشراق
اصطلاح: دستت رو شد! لو رفتی!
کاربرد: حاکی از برملا شدن برنامه ، حیله و یا دسیسه کسی
Ex: Your jig is up, Senator Marten! Your tax evasion has been found out, and the police are here to escort you to prison.
دستت رو شد، سناتور مارتین، فرار مالیاتی شما اثبات شده و پلیس اینجاست تا شما را تا زندان مشایعت کند.
معادل ان : بازی دیگه تمومه!
Ex: The game is up, Smith! The police found your fingerprints all over the safe.
بازی تمومه اسمیت! پلیس اثر انگشتت رو سرتاسر گاو صندوق پیدا کرد.
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح: کم مونده بود ما رو هم بخوره!
کاربرد: حکایت از عصبانی بودن کسی از دست دیگری
Ex: When Mama found out we had disobeyed her, she was furious and did everything she could 'cept eat us.
مامان وقتی فهمید گوش به حرفش نداده بودیم، خیلی عصبانی بود که مونده بود ما رو بکشه!
Cept = except
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح : خدا نکشدت(عباس آقا)! / خیلی خداییش خنده دار بود!
کاربرد: این اصطلاح برگرفته از یک فیلم در زبان فارسی زمانی بکار می رود که می خواهیم خنده دار بودن موضوع را بیان کنیم!
Ex: OMG that's hilarious! #dead
او خدای من، خیلی خنده دار بود! خدا بگم چکارت نکنه!
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح : تجاوز جنسی / من هم قربانی تجاوز جنسی هستم!
کاربرد: این هشتگ توسط فعال حقوق زنان " تارانا بورک" برای اولین بار در سال 2006 بمنظور ایجاد کمپین مبارزه علیه تجاوز جنسی به زنان ایجاد شد.
Ex:People keep asking whether #MeToo has gone too far, but every week we hear another story of abuse, so clearly it hasn't gone far enough.
مردم مدام می پرسند که ایا دوران تجاوز به عنف گذشته است، اما هر هفته شاهد یک داستان دیگر از سوئ استفاده هستیم لذا از قرار معلوم زیاد هم از ان نگذشته است.
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح : دانه ای (....)/ دونه ای (...) / هر یه دونه اش (....)
کاربرد: این کلمه بعد از یک مبلغ بیان میگردد.
Ex: You mean to tell me that these T-shirts are 50 bucks a throw? Sheesh!
می خای بگی این تیشرت ها دونه ای 50 دلاره؟ اوه اوه اوه!
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح : سوال ده امتیازی
کاربرد: مهمترین و سرنوشت ساز ترین سوال ( این اصطلاح برگرفته از برنامه رادیویی Take it or leave it می باشد که سوال اخر جازه 64 دلاری داشته است)
Ex: A: "Do you want to get Italian or Chinese tonight?" B: "Well, that's the sixty-four-dollar question, isn't it?"
الف: ایتالیایی بزارم براتون امشب یا چینی؟ ب: خوب سوال ده امتیازیه، درسته؟
گرداوری و ترجمه : موسسه زبان اشراق
اصطلاح: گرفتی که چی می گم؟! حالیته که؟!
کاربرد: برای نشان دادن اهمیت موضوع
Ex: I would just rather spend the time relaxing at home than dealing with all the hassle of travel. Know what I mean?
بنده ترجیح می دم این تایم رو در خونه به استراحت بگذرونم تا اینکه با مشکلات سفر دست و پنجه نرم کنم. حالیت هسته که چی می گم؟!
معادل:
((do) you) know what I'm saying?!
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح : آسمون دلش گرفته! می خاد بارون بیاد! هوا بارونیه!
کاربرد: حاکی از احتمال قریب الوقوع باران به دلیل تیره و ابری بودن آسمان
نکته: این اصطلاح فقط در بریتانیا کاربرد دارد
Ex: You better get that stuff off the lawn—it's looking a bit black over Bill's mother's.
بهتره وسایل رو از روی چمن جمع کنی، اسمون بارونیه!
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح: ( کمرم/ سرم/دستم ...) داره من رو می کشه! اذیتم می کنه!
کاربرد : این اصطلاح حاکی از غیر قابل تحمل بودن درد در اعضای بدن می باشد.
Ex: Ugh, my head is killing me—do you have any Advil?
اوه سردرد داره من رو می کشه! ایبوبروفن داری؟!
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح: مثل وزرا لباس پوشیدن/ خوش تیپ کردن/ تیپ زدن
کاربرد: حاکی از شخصی که بی جهت لباس شیک ولی نامناسب برای هدف پوشیده است.
all done up like a pox doctor's clerk
Ex: Why are you all done up like a pox doctor's clerk? We're only going to the movies.
چی شده تیپ زده ای؟/چی شده لباس دکتر مهندس ها را پوشیده ای؟ داریم می ریم سینما ها؟!
معادل :
all dressed up like a pox doctor's clerk
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح: ذوق زده/ هیجان زده
کاربرد: حاکی از حالتی از هیجان می باشد که بسیار قلیان کرده
(all) fired up
Ex: How can you be so fired up at this time of the morning?
چطور می تونی این وقت صبح اینقدر ذوق زده باشی؟!
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح: آمپر چسباندن/ فیوز پراندن/ فیوز پروندن/ عصبی شدن/ عصبانی شدن / از کوره در رفتن
کاربرد: معادل انگلیسی این اصطلاح کاربرد روستایی دارد و قدیمی می باشد.
(all) het up
Ex: The boss got all het up when I said my project would be late.
رئیس آمپر چسبوند وقتی گفتم پروژه عقب می افته!
گرداوری و ترجمه: موسسه زبان اشراق
اصطلاح: کم و کسری داشتن / بی پول بودن / وضعیت مالی بدی داشتن
کاربرد: این اصطلاح زمانی به کار می رود که شخصی بطور موقتی مقدار پول کافی برای انجام کاری را نداشته باشد.
Ex: Would you mind covering the cost of dinner? I'm a little strapped for cash at the moment.
میشه هزینه شام رو تقبل کنید؟ یه ذره کم و کسری دارم فعلا!
گردآوری: موسسه زبان اشراق
My issue is that I'm a golf professional I am outside everyday most of the day the sun affects my lips it dries them out, the wintertime right now is awful and my lips are dry, the worst is that the corner of my lips gets cracked and it hurts.
Watch the Clip